سید سامیار جیگرطلاسید سامیار جیگرطلا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

وقتی اومدی بااومدنت دنیا برام یه رنگ دیگه شد

عید سال 1390

سامیار عزیزم اولین عید نوروزیت مبارک یه ساعت مونده به لحظه سال تحویل خیلی ناقافل تمام تنت سرخ  شد وکهیر زد سریع با بابا بردمت دکتر وگفت قبلش تب داشته گفتم  بله گفت روزه اولا گرفته وچیزی نیست سریع خوب میشه نگران  نباشید خدا رو شکر چیزی نبود سریع اومدیم خونه گذاشتمت رو  زمین تا لباسامو عوض کنم جیغت دراومد  و گریه میکردی  نگو پسرم داره بزرگ میشه و غلت میزنه غلت زده بودی و  سرت خورده بود به میز تلویزیون ودردت گرفته بود الهی الهی سال با ناراحتی و گریه تحویل شد ...
30 بهمن 1390

اولین تجربه

ای قربونت بشه مامان که برای اولینبار سوار تاپو الاکلنگ شدی البته با کمک منو بابا تو این عکس هنوز شش ماهت کامل نشده     اولین عیدته که میشه سال ١٣٩٠ منو بابا تصمیم گرفتیم شام بریم فشم رستوران پدر سالار وتورو اونجا بردیم وکلی بازی کردی       ...
29 بهمن 1390

اولین نگاه نازت که هیچ وقت از یادم نمیره

وای قربون نگاه کردنت بشم اونقدر پف داشتی که چشات یه خط بیشتر نبود اینجا یه روزه که بدنیا اومدی هنوز بیمارستان میلادیم عمه نازی هم مراقب جفتمون بود ازش تشکر میکنم وزحماتشو هیچ وقت از یاد نمیبرم ...
29 بهمن 1390

اولین سرماخوردگی وتب

اولین باریکه سرماخوردی بعد از واکسن دو ماهگیت بود یه دفعه تب شدیدی کردی داشتم سکته میکردم خیلی ترسیده بودم وتو هم خیلی ناراحت بودی ...
26 بهمن 1390

زردی نوزادیت

بعداز یه روز زایمان بالاخره اومدیم خونه تو خیلی گریه میکردی ولی در کل خیلی دوست داشتنیو ناز بودی روز چهارم تولدت متوجه شدم که خیلی زردی بردمت درمانگاه برای تست غربالگری تیروئیدو فاویسم که خدارو شکر منفی بود ولی زردیت بالای ١٦ بود ومجبور شدیم  بریم بیمارستان و مدت یه هفته بستریت کردن چون زردیت دیر پایین میومد   تو این عکس چهار روزته تو دستگاه uvخوابوندنت تا زردیت بیاد پایین روز پنجمت بند نافت تو بیمارستان افتاد ...
25 بهمن 1390
1